آنچه در پي مي آيد متني است از دوست خوبم «محبت» . با تشكر از مطلب ارسال ايشان :
حضور گستردهي مردم ايران در انتخابات 22 خرداد 1388 براي برگزيدن رئيس
دولت دهم جمهوري اسلامي، در نوع خود کمسابقه و اکنون موجب فخر جامعهي
ايراني است. اما به دليل برخي مسايل و پارهاي اعتراضات، همگان شاهد تلاش
آن دسته از بيگانگان براي مصادره و تبديل اين حرکت عظيم به ضد کارکرد خود
هستند، که در يک قرن اخير بيشترين دشمني را با مردم ايران اعمال
نمودهاند.
کشورهاي آمريکا و انگليس، با برنامهريزي قبلي براي
انتخابات جمهوري دهم، و با قيد تابستان داغ 1388 تهران، طرح کودتاي مخملي
را در قالب پروژهي آژاکس 2، در دو سطح عملياتي و استراتژيکي برآورد، و
از روزهاي قبل از برگزاري انتخابات، آغاز نمودهاند، و اکنون دولت آمريکا
با صحنهگرداني انگليس در ايران، با تمام توان در حال دامن زدن به تنش و
تشنج در کشور بوده و فازهاي متعدد توطئهي مزبور عليه مردم ايران را بر
پايهي اشتباهات جناحهاي سياسي و غفلت نهادهاي رسمي کشور، به اجرا در
ميآورد.
براي نمونه، بنابر گزارش منتشر شده در روزهاي اخير از
سوي مرکز سابان The Saban Center at the Brookings Institution ، ايالات
متحده، با بررسي سناريوهاي مختلف عليه ايران، در کنار گزينههاي مطرح
ديپلماتيک و نظامي، موضوع تغيير حکومت در ايران را از طريق کودتاي مخملي،
با ايجاد اغتشاش و هدايت آن توسط اپوزيسيون، تا مرحلهي فروپاشي، و سپس
حملهي نظامي و اشغال کشور، در شرايط فعلي مناسبترين گزينه تشخيص داده
است.
مرکز سابان که توسط ميلياردر صهيونيست حيم سابان(Haim Saban)
راهاندازي شده است وابسته به انستيتو بروکينگز است. انستيتو بروکينگز
همان نقشي را در تصميمسازي استراتژيک براي حزب دموکرات به رياست جمهوري
اوباما ايفا ميکند، که انستيتو امريکن اينترپرايز براي دولت جمهوري
خواهان به رهبري بوش ايفا ميکرد.
مرکز تحقيقات پيشرفته ضد تروريسم، بر آن نيست که برآورد آمريکا را از حيث
تحقق کودتاي مخملي و فروپاشي، امکان سنجي نموده، و نفياً يا اثباتاً تأييد
يا رد نمايد. اما خود را ملزم ميداند تا بر مبناي وظيفهي حرفهاي
خويش، بخشها و ابعادي از پروژهي مزبور را در فضاي عمومي منعکس سازد.
همچنين با توجه با ابعاد گستردهي تروريسم سياسي پروژهي آژاکس 2،
شفافسازي و معرفي سناريوهاي پروژهي مزبور در مراحل گوناگون آن، براي
تنوير افکار عمومي از سوي اين مرکز در آينده صورت خواهد پذيرفت.
آنچه
در محوريابي ذيلالذکر گزارش 160 صفحهاي مرکز سابان مشهود است، «کار
ويژهي» اغتشاش عمومي، و گسترش و سپس استمرار آن، تا مرحلهي فروپاشي
است، که خنثي نمودن آن، هوشياري عمومي را ميطلبد.
اين گزارش توسط
6 تن از استراتژيستهاي وابسته به انستيتو بروکينگز تهيه شده است. (کنت ام
پولاک، دانيل ال باي من، مارتين اينديک، سوزان مالوني، مايکل اي اُ
هانلون، بوروس ريدل)
انتخابات دهم، اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب است که در آن،
اکثریت مرکزنشینان به کسی رأی میدهند که او رئیسجمهور ایران نمیشود و
اگرچه این اختلاف رأی در همین پایتخت نیز به بیش از 300 هزار نمیرسد اما
چون بخش قابل توجهی از رأیدهندگان به نامزد ناکام را طبقه متوسط به بالای
مرکز ایران تشکیل میدهند که در درون خود، کل کشور را کارگر و بردهی خود
میپندارند که آنها فقط باید تولید کنند و این مصرف؛ ماجرای دیکتاتوری
اقلیت از همینجا شروع میشود.
با این حال، انتخابات ریاست جمهوری
دهم بیش از هر چیز نمودار یک خواست ملی بود که در آن نه خواست طبقه
برخوردار جامعه که خواست بدنه مردمی کشور و طبقه کم بضاعت جامعه به کرسی
نشست و در نهایت کسی انتخاب شد که بیش از همه آرای خود را مدیون مناطق
روستایی و شهرهای کوچک کشور است. برنتافتن آرای این اکثریت که متن را
تشکیل می دادند اما سال های سال در حاشیه قرار گرفته بودند، فضایی را در
کشور رقم زد که طراحان اصلی آن اغلب از یک طبقه خاص اجتماعی برخواسته
بودند.
تلاش آقای موسوی برای تشدید بحران و صدور بیانیه های التهاب زا و تمایل به
تداوم بی قانونی بدون توجه به امنیت و منافع ملت ایران و رضایت به آب گل
آلود در ایران قدر متیقن عامل پسرفت ایران است که این سوال جدی در کارنامه
میرحسین خودنمائی می کند آنگاه که آن را در کنار خطاب امام (ره) به این
شخص که “جناب آقای میرحسین موسوی ، اگر نبود اندک خدمات شما به این انقلاب
، شما را به عنوان ضد انقلاب معرفی می کردم” ، گذارده می شود.
از
سوی دیگر شاهد آن هستیم که سران غرب تلاش بسیاری برای کمک رسانی به
سبزنشان های حامی موسوی نموده تا پس از نا امیدی از روش نظامی ، سیاسی و
اقتصادی برای متوقف نمودن نهضت اسلامی مردم ایران و جلوگیری از نفوذ و
پیشرفت آن ، بعنوان آخرین مهره امیدواری خود ، به شورش داخلی متوسل شوند و
پیشروی بی محابای آنان در سخنرانی و رخ نمودن چهره های پلید و مستکبر ،
تائیدی بر ادعا نیز هست.
بعنوان نقطه عطف این اسپند خو بالا و پائین
پریدن ها از سوی عناصر غرب ، که بر خلاف ادعاهای آقای مصطلحا مصلح، حاکی
از دردی همه سویه و چهار ساله است
با این وصف و با گریبان دری سران
استبداد بین الملل برای مبارزه با جمهوری اسلامی تا بسرحد زایل شدن پرده
های ریا و بی اختیاری در صراحت لهجه ، در صورت تداوم روش ناآرام و بی
قانون که عاملی به رمز “میرحسین موسوی” دارد ، این آتش ممکن است دامن شخص
میرحسین را هم روزی بگیرد
و در آخر درد دل محبت با آقای مهندس موسوی
آقاي موسوي
گفتار شما نشان مي دهد كه شما نه تنها ميراث سياسي و معنوي امام (ره) را
نپذيرفته اي بلكه به عمد سعي در تحريف و تخريب چهره ي امام (ره) داري و
گونه اي سخن مي گويي كه انگار كسي نه آن امام (ره) را درك كرده و نه كسي
سخنان وي را ضيط كرده… مهندس موسوي نسبت شما با امام از نسبت رهبري با
امام نزديكتر بود؟ آيا امام به شما خورشيد اسلامي نام نهاد يا به رهبري
معظم انقلاب اصولا شما جايگاه قانون را چه مي دانيد شما نهاد رهبري را كه
براساس قانون و اعتقادات ديني ما شكل گرفته را با تمام قدرت زير هجمه
گرفته ايد و تاسف بار تر آنكه خود را در جايگاه رهبر انقلاب نشانده ايد و
به مردم رهنمودهاي ديني و سياسي مي دهيد شما قرار بود رئيس جمهور اسلامي
ايران با قانون اساسي روشن و واضح آن باشيد يا رهبر جامعه كه قرار است
تمامي قوانين و ساز و كارهاي موجود از نظر صائب ايشان رد شود؟ شما با اين
نحو سخن گفتن تنها داريد تصويري دقيق و روشن از يك ماكياول ديكتاتور را به
نمايش مي گذاريد ديكتاتوري كه به قانوني تمسك مي جويد كه مبين و مدلل سخن
وي باشد نه هر قانوني شما همه ي نهادهي سياسي و قانوني كشور را كه در زمان
امام (ره)بنا نهاده شده است را مخدوش مي دانيد و باز هم ژست اصلاح گري مي
گيريد در حالي كه هيچ نسبتي با اصلاح امور در شما ديده نمي شود.
موسوي راهي
كه مي روي به ناكجاآباديست كه ضمن ايجاد هزينه هاي گزاف براي كشور و نظام
نابودي مطلق خودت را در پي خواهد داشت.
_____________________________________________________________________
اخيراً آقاي كروبي كه از محبوبيت چشم گير خود در انتخابات رياست جمهوري دهم !!! جو گير شده است اعلام نموده كه از آقاي دكتر احمدي نژاد مي خواهد كه در يك نقطه شهر طرفداران ايشان و در نقطه اي ديگر حاميان اصلاحات جمع شوند تا ببينيم طرفداران چه كسي بيشترند!
بايد به عرض ايشان برسانيم :
1- همونطور كه مستحضريد اولاً ميزان آراي شما در استان زادگاه خودتان لرستان به يك دهم كاهش يافته است. اين همه محبوبيت براي چيست؟!!
2- شما ديگر رانده شده از اردوي اصلاحات هستيد نمونه اش رفتار كرباسچي معلول الحال با شما بود. اين مشت نمونه خروار را بهتر است لمس كنيد!
3- آمار نشان مي دهد آراي موسوي 300 هزار بيش از دكتر احمدي نژاد است. البته فقط در شهر تهران!!! و نه استان تهران يا كشور !!!
4- طرفداران دكتر مثل برخي طرفداران شما اهل آشوب و شورش نيستند كه به خيابان بريزند و براي نواميس مردم مزاحمت ايجاد كنند. راي ايشان بيانگر نظرشان است. اين شماييد كه به اين اعمال قانون شكنانه عادت كرده ايد و مي خواهيد با تحريك ديگران عرصه اي كه آلوده كرده ايد را به طرفداران دكتر كه اكثريت قاطع ملت هستند نيز سرايت دهيد!
5- دوره كر كري خواني خيلي سال است كه سر آمده است. بهتر است شما نيز همراه سيل خروشان ملت به مسير انقلاب و آرمانهاي امام برگرديد و در مقابل خواست و اراده ملت قرار نگيريد و الا سرگذشتتان بهتر از منتظري نخواهد بود!
6- بهتر است زودتر بپذيريد كه ايران جاي قانون شكني و هوچي گري نيست. از هوچي گران بخواهيد دست از اين اعمال بردارند.
7- اگر اندكي بيشتر بينديشيد خواهيد فهميد كه اصلاحات مرد! آخرين ميخ تابوتش را ملت ايران در همين انتخابات كوبيدند! نبش قبر اصلاحات فقط بوي گند مردارش را در فضا منعكس مي كند نه اينكه آنرا زنده كند!
8- بازگشت به دامان ملت و همراهي رهبر عزيز و استغفار به درگاه الهي بهترين كاري است كه شما بايد در اين آخرين سالها يا ماهها و يا شايد روزهاي عمرتان انجام دهيد. امروز شروع كنيد كه فردا دير است!
خودت بمیری
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
با سلام اولا اقاي موسوي خيلي خيلي خيلي به اين نزديكا مي ياد و به دور دست ها نمي انديشد و هرگز به نا كجا اباد نمي رود بلكه دشمنان و رقباي او به نا كجا اباد ور گذاشته اند
من طی این چند روز پس از انتخابات هر چه که منتظر شدم یک واکنش مثبت و منطقی از موسوی و طرفداراش ببینم ، متاسفانه هر روز برخورد بدتری را شاهد بودم
از بیانیه ها گرفته تا عملکرد خود ایشان در حضور در راهپیمایی های غیر قانونی تا بسیاری از جبهه گیری ها در سایتها و…
همه و همه من را به یک نتیجه رساند .
نه بحث سر قانون است نه قانونمندی
نه در واقع دنبال رسیدگی به تقلب احتمالی هستن نه مدرکی دارن
حتی به اکثر ارکان نظام هم بی اعتنایی میکنن و آنها را غیر عادل نامیدن
به نظرم حرف اصلی این است:
(( یا من رئیس جمهور هستم یا اینکه همه اشتباه میکنن و دروغ میگوین
همه با هم متحد شدن که من رئیس جمهور نشوم.
پس به هر قیمتی مقام غصبی خویش را پس خواهم گرفت و هیچکس و هیچ چیزی جلو دار من نخواهد بود .))
آیا این نا کجا آباد طرفداران آقای موسوی نیست
که متاسفانه نزدیکان ایشان به گفتار دروغ و نشر اکاذیب ایشان را که دارای سابقه طولانی در زمان نخست وزیری جنگ را دارا میباشند به نا کجا آباد میبرند
آقای موسوی شما به فرموده رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه هفته گذشته فرزند انقلابید و ما همه به شما احترام میگذاریم هنوز هم معتقدم مهندس موسوی دلسوز نظام است. خیلی دوستش دارم ولی انتظار داشتم در چارچوب قانون به اعتراضات خود دامن میزدند که حق طبیعی ایشان است. ولی غوغاسلاری را هیچ دلسوز حقیقی نمی پسندد.مطمئنم ایشان هم نمی پسندند.
این هم برداشتی از تمامی اعمال و رفتار و گفتار آقای موسوی و مخصوصا طرفدارانش در طی روزهای بعد از انتخابات
و اما ماجرا اینست:
آنچه اين روز ها در اين سرزمين در حال رخ دادن است بسياری از دشمنان و دلسوزان اين مرز و بوم را به تکاپو واداشته است . برخی بر له و برخی بر عليه آنچه رخ داده جبهه گرفته اند . هر جريانی در نظام های اجتماعی برای تاثير گذار بودن نيازمند دو ابزار است يکی نيازمند داشتن پشتوانه مردمی و ديگر نيازمند داشتن انگيزه برای ادامه پويش يا به عبارت ديگر نيازمند دشتن روح حماسی و سلحشوری.
ابزار نخست ابزاری است که پس از انتخابات معلوم شد، در يد اصلاح طلبان است . بايد توجه داشت برای داشتن پشتوانه مردمی نيازی نيست اکثريت يک جامعه با يک جريان همگام شوند . بنا به نتيجه انتخابات همين که ١٣ ميليون به يک کانديدا رای داده اند کافيست تا بگوييم اين جريان دارای اقبال مردمی است . ١٣ ميليون عدد کوچکی نيست. اگر در سرگذشت جريان های مردمی در % ايران و حتی در جهان دقيق شويم به روشنی مشاهده می شود که بسياری از حرکت ها با داشتن پشتوانه ای به مراتب کمتر از ٣٠ تصميم گيران پيروز شده اند . حال آنکه در اين ميان وجود بخش قابل توجهی از نخبگان و جوانان در اين زمره غيرقابل انکار است . اما نکته مهم تر انگيزه برای ادامه پويش اين مسير است . آنچه ديروز و امروز برخی حاميان اصلاحات از هرطريقی به دنبال آن هستند. حتی به قيمت جعل خبر و ايجاد شايعه يا راست نمايی !
قبل از انتخابات از طريق تخريب يک کانديدا و شايعات آماری برای چسباندن برچسب دروغگو به يک کانديدا و جو سازی يا شايعات مبنی بر اعلام حمايت فلان بازيگر يا خواننده يا مرجع و … از يک کانديدا بدنبال ايجاد فضای حماسی برای مقابله با پديده دروغ گويی بودند . هر فطرت پاک کتمان حقيقت و دروغ پردازی را محکوم می کند . بعد از انتخابات هم با چسباندن برچسب تقلب و ايجاد شايعاتی نظير کشته شدن دانشجويان ، محروميت بازيکنان فوتبال ، حذف مجريان ورزشی ، استعفای فرماندهان معترض سپاه و سوء استفاده تبليغاتی از مرگ يک دختر جوان يا اعلام رسمی دستگير شدن برخی فعالان اصلاحات و عدم اعلام رسمی آزاد شدن آنها برای مظلوم نمايی يا شايعات متعدد درباره کسانی که در اين ميدان سکوت اختيار کرده اند نظير آيت الله هاشمی به دنبال ايجاد انگيزه برای آنانی که قدم در اين راه گذاشته اند بودند .
حرکتی که شروع شده به اندازه کافی حامی دارد . اگرچه با پرده گشايی از شايعات و اثبات کذب بودن آنها به مروراز حاميانش کاسته می شود ولی بازهم نياز به انگيزه و روح حماسه حاميان مهمتر از کميت آنهاست . انگيزه ای که هنوز آنقدر که بايد نيست. بنابراين بايد انتظار شايعات بيشتری را در روزهای آينده داشت .
این محبت بی نام ونشان هم نوبر است.
نکند محبت ایشان هم مانند مهرورزی محمود چاخان باشد.
یکی نیست از این محبت مجازی بپرسد آرای باطله بصورت منفی ناشی از کدام دستور نرم افزار مهندسی آرا بوده است .(به نتایج منتشر شده صندوق ها مراجعه کنید).
شما که می گویید 24 میلیون رای دارید چرا نگران هستید یک بار دیگر انتخابات را برگزار کنید ما قول می دهیم در انتخابات شرکت نمی کنیم وشما هم 24 میلیون را دارید پس این همه وحشت برای چیست .
ای روزگار.
آدم واقعا نمیدونه چی بگه. وقتی واقعیات و واضحات رو بعضی دوستان نمیپذیرند، دیگر چه میشود گفت. وقتی کلامی از کسی صادر میشود وآنرا به گونه ای دیگر جلوه میدهند(در حالیکه به میمنت عهد تکنولوژی هیچ گفته و حرفی،زوال نمی یابدو به راحتی سخنان،قابل دسترسی هستند)،دیگر چه میتوان گفت؟
وقتی به صراحت شعور مردم را در تصمیم و انتخاب با جملات نژادپرستانه که مربوط به عهد عتیق است،زیر سوال میبریم( ما مال هر کجا باشیم همه آنها به ما رای میدهند)،دیگر چه میتوان گفت؟
وقتی رسانه های بهایی و دشمنای که از ابراز دشمنی با اسلام،هیچ ابایی ندارند از کسی حمایت کنند و او را عامل پیشبرد اهداف خود میدانند، دیگر چه میتوان گفت؟
وقتی چند صد میلیارد تومان هزینه تبلیغات یک نفر و تخریبات علیه نفر دیگر شود،و کاندیدای مورد حمایت، به حمایت بعضی از وی،افتخار کند،دیگر چه میتوان گفت؟ وقتی… وقتی فریاد وا قانونا میزنند،ولی تفسیرشان از قانون،هر آنچه آنها بخواهند و هرآنچه به نفع آنهاست،میباشد ،دیگر چه میتوان گفت ؟
جو را به گونه ای کرده اند که خودشان هم باورشان شده چیزهایی که میگویند. دوستان این روزها فقط به مظلومیت امام علی(ع) در آن دوران فکر میکنم. امروزه که اینهمه وسایل ارتباط جمعی وجود دارد و حرفها گاهی از قاب تلویزیون به فاصله کمتر از کسری از ثانیه به سمع و نظر ما میرسد، بعضی ها اینگونه حق و باطل را تشخیص نمیدهند و یا حتی آگاهانه پیرو باطل میشوند. آن زمان که روزنامه و تلویزیون و ماهواره و اینترنت نبود. ولی ببینید چقدر تبلیغ منفی کرده بودند بر علیه امام بزرگوارمان علی(ع) که هنگامیکه شهید شد، مردم میپرسیدند مگر علی نماز هم میخواند که در محراب مسجد ضربت خورده باشد. تعجب دارد که بعضی ها امروز به راحتی آب خوردن ایمان و اعتقاد خود را به حراج میگذارند و هیچ زحمتی برای سنجش صحت و سقم چیزهایی که میشنوند، به خرج نمیدهند.
یک خبر مهم و فوری
يک پيشنهاد سازنده!
جهت رسيدگي به اعتراض به حق(!)
ز قدرت رانده شدگان بدون مقدمه و فوت وقت،
تمام صندوق هاي آرا را يکجا جمع کرده؛
مثلاً اختصاص يک شهرک جديد به اين امر مهم و جناب آقا مير رابا يک مداد تاکيدفقط با يک مداد- با نظارت زهره خانم،زير نظر عاليه ي اکبر آقا- درون اين شهرک هدايت و تمام وسايل رفاهي را فراهم کرده تا به تک شماري تمام آراي قريب به چهل ميليون ماخوذه بپردازد و پس از اين شمارش که احتمالاً احمدي نژاد براي دور جديد کانديد شده – وي به صحت آرا دور دهم مي رسد- و احمدي نژاد با آرايي چندبرابر دور دوازدهم انتخاب مي شود! واين مشکلات با تيز بيني آقامير برطرف مي شود البته جهت بالابردن ضريب اطمينان آقا مير چند ذره بين هم داده شود البته اين ذره بين ها بايد به تاييد مراجع ذيصلاح وذيسلاح خارجه برسد.
موافقید
موافقید
موافقید
موافقید
متن زیر از دوست خوبم مسعود ششم تیرماه برایم فرستاده اند
متن خوب و تامل برانگیزی است.
انتخابات ریاست جمهوری با همه شیرینی ها و تلخیهایش تقریبا به پایان رسیده و اندک مسائل باقیمانده نیز ان شاالله حل خواهد شد اما آنچه برای ما در این مقطع باید مهم باشد درسهایی است که باید از آن گرفت.
همیشه در تاریخ از آدمهایی یاد میشود که گذشته قابل دفاعی داشته اند اما در یک مقطع خاص تاریخی و با یک اشتباه محاسباتی نه تنها در آن مقطع شکست می خورند بلکه گذشته و آینده را هم می بازند. این شکست ها نه تنها شامل شکستهای سیاسی و اجتماعی است حتی شامل مباحث اعتقادی هم هست. برای بنده به عنوان یک خواننده این وقایع تاریخی گاهی هضم این مسائل آنقدر سنگین بوده که آنها را در حد یک قصه تصور می کردم. اما گویا تاریخ به راحتی آب خوردن تکرار میشود و طلحه و زبیرها، پسر نوح، مصدقها, بنی صدرها و رجویها و کلی شخصیتهای تاریخی و مذهبی با صورتهای جدید و با اسامی جدید ظاهر می شوند. چه کسی باور می کرد روزی مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر امام (ره) و مقام معظم رهبری که حتی ظاهرا بستگی فامیلی هم با ایشان دارد، به یک باره ادای اپوزیسیون نظام اسلامی را در بیاورد و آن بیانیه های شرم آور را بنویسد؟! شاید تنها کسی که در میان جریان اصلاحات فعلی و چپ سابق بیشترین مقبولیت را در میان اصولگرایان داشت مهندس موسوی بود و دقیقا بر این اساس بود که از همان ابتدا علاوه بر رای اصلاح طلبها به رای اصولگرایان نیز چشم دوخته بود. اما چه اتفاقی افتاد که به یکباره موسوی از این رو به آن روشد و با این اقدامات نسنجیده و مشکوک دهها تن از هموطنان ما را به کشتن داد و نیروی عظیم و پتانسیل سیاسی قویی را که در اثر حضور 85 درصدی مردم به دست آمده بود به یک مشکل تبدیل کرد. و امروز بیانیه هایی به نام او منتشر میشود که حتی مخالفان رسمی نظام اسلامی نیز آنها را میستایند. حتی اگر ادعاهای میرحسین مبنی بر تقلب در انتخابات صحیح باشد ( که به اعتقاد بنده این طور نیست و هر روز که می گذرد پوچ بودن آنها روشنتر میشود) ،
ادامه متن دوست خوبم مسعود جان
آیا از کسی که خود را خط امامی و مامور احیای گفتمان امام می خواند این حرکات قابل انتظار بود؟ آیا برای کسی که نظام را قبول دارد راههای بهتر و کم هزینه تری برای احقاق حق وجود نداشت؟ آیا میر حسین نمی داند خسارتی که ایشان در این چند روز به نظام زد منافقین در طول سالهای گذشته نتوانستند حتی یک دهم آن را وارد کنند؟ واقیت این است که میر حسین نه تنها انتخابات خرداد 88، بلکه گذشته نسبتا قابل قبول و آینده سیاسی خود را نیز باخت و شاید به این دلیل است که این قدر دست و پای ناشیانه می زند.
براستی چرا آدمها اینقدر خام هستند؟ چرا آدمها زود اسیر دنیا و مقامات دنیوی میشوند؟ چرا انسان به این راحتی حال ، گذشته و آینده را با هم می بازد؟
اینجاست که باید دعای مشهور ایرانیها بویژه ما آذربایجانیها را به یاد بیاوریم که در جواب صبح بخیر عاقبت به خیری را از خداوند متعال برای هم صحبت خود می خواهیم. و چقدر مناسب است که این روزها این دعا را در حق همه مردم ایران از خداوند متعال مسالت نماییم.
سلام گمنام نمیدونم چی بگم جون هر نظری بدم اب در هاون کوبیدن است با این مطالبی که شما نوشتین نوع دیدگاه وموضع گیریتون در قبال نظرات هم معلومه در مطلبتون هم اشاره کردین که راستی نیستین بهتره مطالبی رو که مینویسین یا براتون مینویسن یه بار مطالعه کنین تا حرف خودتون رو نقض نکنین یه نصحت برادرانه اخرت خودتو به خاطر دنیا خراب نکن. از پاچه خواری اینا چی نصیبت میشه اینایی که برای حفظ حکومتشون راه معاویه رو در پیش گرفتن
نامه دکتر سروشو به اقاتون بخون این نامه بزودی تعبیر میشه بیدار باش عزیز راه بهشت این نیست که میری جهنم سخت در انتظار شما درست بیاندیش خداوند به شما نعمت فکر کردن عطا کرده نه عزیز من با گفتن انا کلب رقیه در بهشت نه تنها باز نمیشه بلکه خداوند از تو میپرسه که چرا ؟……….